رستگاری و سعادت انسان

رستگاری انسان با خودشناسی((Human redemption with self-knowledge))

رستگاری و سعادت انسان

رستگاری انسان با خودشناسی((Human redemption with self-knowledge))

رستگاری و سعادت انسان

دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم از فرمول های زیبایی با زبان های گوناگونی تبعیت میکنند که همه ما انسانها با خودشناسی و همت و تلاش میتوانیم ،هر یک ،در زمینه های گوناگون فرمولهای جهانی فعالیتی داشته و تاثیری بر اطرافمان بگذاریم.
((The world in which we live follows beautiful formulas in a variety of languages, so that all of us human beings can work with each other in various contexts of world formulas, with self-awareness and effort.))

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

تعریف دین

واژه دین از مفاهیمى است که همواره در میدان آراء و نظرات گوناگون صاحب‏نظران قرار داشته و توافق مشترک درباره آن وجود ندارد. به صورتی که حتی عده‏اى از محققان آن را قابل تعریف نمى‏دانند.به هر حال‌‌ ‌می توان دین را اینگونه تعریف نمود: دین ، مجموعه (سیستم) حقایقى هماهنگ و متناسب از نظام‏هاى فکرى (عقاید و معارف)، نظام ارزشى (قوانین و احکام) و نظام پرورشى (دستورات اخلاقى و اجتماعى) است که در قلمرو ابعاد فردى، اجتماعى و تاریخى از جانب پروردگار متعال براى سرپرستى و هدایت انسان‏ها در مسیر رشد و کمال الهى ارسال مى‏گردد.
به دیگر سخن، مجموعه ای است از عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مى‏گوید و هم اخلاق و شئون‏زندگى او را تحت پوشش قرار مى‏دهد.

 

**Definition of Religion**
The word religion is one of the concepts that has always been in the forefront of various opinions and opinions of scholars. However, even some scholars do not consider it definable. However, religion can be defined as: Religion, a system of coordinated and proportional truths of thought systems (beliefs and knowledge), system It is a value (laws and decrees) and nurturing system (moral and social orders) that are sent in the realm of personal, social, and historical dimensions by the Almighty to guide and guide human beings in the path of divine growth and perfection.
In other words, it is a set of doctrines and laws that speak both of man's intellectual principles and of his tendencies and cover his ethics and dignity of life

  • Seyed Saleh

مراد از انسانیت انسان:

اگر مراد از سؤال «انسانیت انسان در چیست» شناخت حقیقت انسان است در جواب باید عرض کنیم که انسانیت انسان به روح او است؛ چون از نظر فلسفی برای ما ثابت شده که «شیئیّت شیء به صورت او است» تا آن هست شیء باقی است و چون از بین رفت شیء هم از میان خواهد رفت. شکی نیست که قرآن انسان را مرکّب از روح و بدن می­‌داند و آیه «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»

 

 «هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم». از این آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود که حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمی‌آید.

 

 پس هر چیزی که کمال برای روح باشد، کمال انسانی محسوب می شود.

 

((By humanity))

If the question of "what is humanity in humanity" is to know the truth of man, then the answer is that humanity is in its spirit, since it has been philosophically proven to us that "objectivity is the object in its form" as it is. And when the object disappears, so will the object. There is no doubt that the Qur'an considers man to be composed of soul and body, and the verse is "therefore the quality and ..the goodness of the soul.

 

"When I was done with it, I was blown away by my spirit (a great and great spirit)." This verse and other verses make use of the fact that the truth of the soul is something other than the body and that unless human beings are created.

 

So whatever is perfection to the soul is human perfection.
 

  • Seyed Saleh

ملاک و معیار انسانیت:

به راستی به چه کسی می­‌توان انسان گفت: آیا کسی که فقط ظاهر و صورتی از انسانیت را دارد به او می­‌توان نام انسان نهاد. به بیان دیگر ملاک‌ها و معیارهای انسانیت کدام است؟
به طور کلی انسان‌ها از لحاظ فیزیکی و زیست‌شناسی با یکدیگر مساوی هستند اما آن‌چه که این ظواهر یک‌سان را از یکدیگر متمایز می­کند امور اکتسابی شامل مسایل فکری، روحی و روانی است که دراین باره نظریات مختلفی ارائه شده و ما در این‌جا به نحو اجمال مهم‌ترین آن‌ها را بیان می­‌کنیم:
 

← علم و دانش


براساس این نظریه هر اندازه که انسان آگاهی و دانش بیشتری پیدا کند انسان­‌تر است و هر اندازه که از علم و دانش بی­‌بهره­‌تر باشد از انسانیت بی­‌بهره­‌تر است. با این مقیاس باید بگوییم که در زمان ما انیشتن که از همه دانشمندان عالم شهرتش بیشتر است انسان­‌ترین انسان­‌های زمان ما بوده است. این معیار اگرچه می‌تواند یک عامل فضیلت و برتری انسان نسبت به دیگران باشد اما به طور مسلم نمی‌تواند نظر جامعی برای انسانیت انسان تلقی گردد.
 

← خلق و خوی


براساس این نظریه انسانیت به علم و دانش نیست. اگرچه علم و دانش شرطی برای انسانیت و یکی از پایه­‌های انسانیت است اما مسلما کافی نیست. انسانیت به خلق و خوی انسان است نه به علم و دانش او.
ممکن است یک انسان همه چیز را بداند و علم و دانش او نیز زیاد باشد اما خلق و خوی او حیوانی بوده و انسانی نباشد. حال اگر بپذیریم که این نظریه طرفداران بیشتری دارد سؤالی که در اینجا مطرح می­‌شود این است که کدام خلق و خوی معیار انسانیت است؟
در پاسخ باید گفت آن خلق و خویی معیار انسانیت است که در محبت و انسان دوستی تجلی پیدا می­‌کند که مادر همه صفات ارزشمند انسانی است. حضرت علی(ع) در این زمینه می­‌فرماید: «« فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا؛ پس آن‌چه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار و آن‌چه را که برای خود نمی‏پسندی برای دیگران مپسند»

[۱]


براساس همین عامل است که ما شیعیان، علی(ع) را یک انسان کامل می­‌دانیم. برای این‌که درد اجتماع را حس کرده و «من» او تبدیل به «ما» شده بود. و خود او خودی بود که همه انسان‌ها را جذب می‌کرد. درد مردم را از درد خودش بیشتر احساس می­‌کرد. ستایش امیرالمومنین(ع) نه فقط به خاطر این است که باب علم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده که فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»

[۲]

 بلکه بیشتر از این جهت ستایش می­‌کنیم که انسان بود. این رکن از انسانیت را داشت که به سرنوشت انسان‌های محروم می­‌اندیشید.
 

← اراده


مکتب دیگر می­‌گوید: معیار انسانیت «اراده» است؛ اراده مسلط کننده انسان بر نفس است. به عبارت دیگر معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خودش، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرایز خود، بر شهوات خود، به طوری که هر کاری که از انسان صادر می­‌شود به حکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل. میان میل و اراده فرق است. میل در انسان یک کشش و جاذبه است، جنبه بیرونی دارد، یعنی رابطه‌ای است بین انسان و شئ خارجی که آن شئ انسان را به سوی خودش می­‌کشد. ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد و بر عکس میل است. انسان را از کشش امیال آزاد می­‌کند و امیال را در اختیار انسان قرار می­‌دهد. هر طور که اراده می­‌کند کار می­‌کند نه هر طور که میلش می­‌کشد. بنابراین کسی انسان است که بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه که انسان بر خودش مسلط نباشد از انسانیت بدور است.

 

                                                                                                                                                                                                                           

  • Seyed Saleh

تعریف انسانیت:

یکی از ویژگی‌های انسان که با حساب‌های مادی جور در نمی­‌آید تفکیک انسانیت از انسان است؛ یعنی انسان چیزی است و انسانیت چیز دیگری است و این خاص انسان است؛ زیرا هر حیوانی از صفتش انفکاک‌ناپذیر است؛ مثلاً نمی­‌شود پلنگی را پیدا کنیم که صفت پلنگی و پلنگ بودن را نداشته باشد اما این امکان وجود دارد که انسان‌هایی یافت شوند که صفت انسانیت نداشته باشند و اتفاقا از این قبیل آدم‌ها به وفور یافت می‌شود. یعنی این‌که یا از صفت انسانیت دورند یا از این صفت ارزنده بی­‌بهره­‌اند. سر مطلب این است که:
اولاً: معیار انسانیت و آن‌چه به انسان شخصیت می­‌دهد مادی و محسوس و همراه با بدن انسان نیست تا هر کسی که بدن دارد آن را داشته باشد بلکه غیر مادی و از سنخ معنویات است.
ثانیاً: این اموری که انسانیت انسان را تشکیل می­‌دهند فقط به سعی خود انسان ساخته می­‌شود نه به دست طبیعت، از این روست که می­‌توان انسان منهای انسانیت یافت.

 

               

  • Seyed Saleh